مغزنویس37

چنان توو خواب چسبیده بودم به احسان که انگار هر لحظه ممکنه ازم بگیرش.البته از جهتی حق داشتم؛پسر به اون جذابی😂.کل خوابمو یادم نیس ولی بوسی.دمش.بوسی.دمش ... حتی توو خواب هم ب این فکر میکردم که درسته یا نه ولی تهش تسلیم شدمو بوسی.دمش ... ل.باش ... آخ ...

مغزنویس36

دوسم نداشت

همین.

واقعیات رو باید پذیرفت.

شاید من خیلی ویژگی های خوبی داشتم اما خب اصلا ب این چیزا نیستو دوسم نداشت.نداشت دیگه.ب قول شایان،زوری نیست که.

اما و اگر و شاید رو بزار کنار.اون الان نیست،نیومده دنبالت،از دلت هم درنیاورده، اینا یعنی چی؟یعنی دوست نداره.اقا اون میدونست تو دوسش داری،دیگه نوبت اون بود مایه بزاره.نزاشت.دوست نداره ...

مغزنویس35

امشب به نسبت شب19دعای کمتری خوندم

اگه تو منو میشنوی چ کاریه ب این همه دعا واقعا؟

حالا یه چیزی،ینی تو واقعا نمیدونی من گیر و گورم چیه.چی لازم دارم.چی میخوام‌.چی دوس دارم.قبول،تعدادمون زیاده،ولی تو مگه خدا نیستی مگه قدرت برتر نیستی؟هوم؟

بیخی...باز فلسفیش نکنم... عربی باهات حرف زدمو الانم میخوام فارسی حرف بزنم.خدایا تورو قسمت میدم ب حق همین شب عزیز برای تک تک عزیزانم و خودم ارامش،حال خوب،روزی فراوون،پول زیاد،سلامتی و سقف بالا سر و شغل توپ و یار خوب عطا بفرما.آمین ...

برای یگانه ام،برای موری،میا،محمدا،علی عزیزم،مادر و پدر و خواهرم ...

خدایا زندگیمو راحت تر کن،خدایا غمو از من بگیر،ادم لاشی نفرس تو زندگیم،ادم با ذات خوب نصیبم کن.

خدایا منو بشنو ... بشنو خدا