مغزنویس38

یادم رفته بود که بی آدما هم میشه زندگی کرد.

من بی ادما هم توانایی خرید رفتن دارم،توانایی گشتن،دانشگاه رفتن،مهمونی و جشن رفتن.

میشه.

تنهایی سم خالص نیست.

بودن با آدما مفیده و خوبه و جالبه گاها ولی تنهایی هم غیرقابل تحمل نیست.

لارا

تموم شد.جوابتو دادم.خلاص.

اینارو نوشتم ک جوابتو بدم وگرنه اصلا علاقه ای برا صحبت نبود.

جوابتو دادم ک این پرونده بسته بشه.که تو تموم شی.تموم شو.روزای سختمو گذروندم،الان دیگه دوستای دختر خودمو دارم،عمق رابطمون مث عمق رابطه‌ی منو تو نیس ولی دختر خوبم داریم بینشون،دوسم داره،بم توجه میکنه.از لحاظ رابطه ی عمیق هم شکر خدا علی رو دارم، دمش گرم، اگه نبود نمی‌دونم الان وضعیتم چجوری بود،خدارو میبوسم بابت بودنش.علی واقعا نصف اون حفره ای که تو ایجاد کرده بودیو پر کرد‌،نمیدونم شایدم بیشتر،ولی بودنش خیلی مفید واقع شد.دوسش دارم.

دیگه این سری نمیخوام تشکر کنم بابت گذشتمون از تویی ک جلو من این همه بی ادبانه حرف زدی.اصلا خالق نصف اون خاطرات منم.اگرم خوب بودی در مقابل خوب بودم.

تو تموم شدی.تو نیستی.تو دیگه دوست صمیمی من نیستی و ما در ارتباط نیستیم و نخواهیم بود و من ب تو فرصتی نخواهم داد و همه ی اینارو پذیرفتم.همرو.و ارومم.

هر کجا که هستی موفق باشی.

خداحافظ

لارا

«من کم بودم واست خیلی کم خودم کم نبودما ارزشم واست کم بودش انقدری کم که حتی حاضر نشدی غرورتو ول کنی و ازم یه معذرت خواهی کنی:)»

معذرت خواهی بابت کاری ک انجام ندادم.منطقیه.بله،بابت توهینای تو،جواب سر بالات و بی ارزش کردن سوغاتیم.منطقیه.

«تو به من بدهکاری، بدهکاری بابت تموم این سالها که فقط خودنو تو زندگیم گذاشتی و نذاشتی دوست دیگه ای داشته باشم:)»

من هییییچ بدهیی حداقل ب تو یکی ندارم.اگه خرج کردی خرج کردم،اگه کادو دادی کادو دادم،اگه احساس دادی اگه وقت دادی اگه اگه، هر کاری کردی جبران شده چ بسا دو برابر.روابطتم داشتی تخیلیش نکن.ب من چ ک خوب پیش نرفتن؟؟؟

«انقدر سخت بود که حداقل مثل یه غریبه بابت شروه کارم بهم تبریک بگی بجای اینکه ناراحت بشی و کلا دوستیمونو بهم بزنی؟»

حالا توجه ۴تا از دوستاتو جلب کردی و تاییدشونو گرفتی و همشون تایید کردن ک من لیاقتشو ندارم، بعدش چی؟ این داستان تخیلی رو خودتم باور کردی؟😂 اخه مگه من برا کارتون حضوری نیومدم تبریک نگفتم؟مگه شکلات نیاوردم؟مگه دوس پسرت ازون شکلاتا کوفت نکرد؟😂 عجب ادمی هستی تو، کسی ک برای حق ب جانب شدن جلوی دوستاش ب من تهمت حسود بودن میزنه.شما موقعی ک ما بحثمون شد داشتین کارِ شکست خوردتون رو جمع میکردین.ب چی باید حسودی میکردم؟کاری ک شکست خورده بود؟

« نه اقا نه تو ادمش نبودی تو دوستی نبودی که باید میبودی:)»

اره من خوب نبودم برو پیش اونایی ک بهشون برچسب خوب میزدی ببینیم ب کجا میرسه.حتما خوب اون دوس پسرت بود که هر وقت دلش میخواست جواب تلفناتو میداد.

«من واسه تو ۱۰۰ بودم ولی تو واسه من حتی ۰ هم نبودی»

آدمی که همه ی خوبیامو ندید گرفته،همه ی خاطرات خوبی ک براش ساختم رو ندید گرفته هیچ جایگاهی برای من نداره.هیچ جایگاهی.تو صرفا یه دوستی توو گذشته،همین.

«خداحافظ دوست دوران قدیم دیگه تموم شدش منم دیگه تورو کنار گذاشتم:)»

بزار باقی چیزارم ب روت بیارم بعد خدافظی کنم.سر اصفهان رفتن من ناراحت شده بودی😂واقعا درک نمیکنم چرا.چرا جدا؟

راستی جلو موری گلایه کرده بودی من باهاتون نرفتم مسافرت، جدا شرایط خونه ی مارو نمیدونستی یا توقع داشتی بخاطر یه مسافرت جنگ جهانی را بندازم تو خونه؟تو مامان خودت مدام تو مسافرت بود برا همین تونستی یکی دوبار شب بیرون موندنو اوکی کنی تازه بعدشم تهدید شده بودی که دیگه تکرار نشه.اینکه تو اینکارو کردی و من نکردم ب معنی بی عرضگی نیس.توام کار شاخی نکردی.

این گلو شکلاتو هم هی جلو موری گفته بودی.زشته بخدا.ری.دی ب ارزش کارت.شماره کارتتو ندارم پول گلدون و شکلات بزنم ب حسابت.

کاشتمت و معذرت خواهی نکردم؟چ ادعاتم میشد دوسم داری بخاطرم منتظرم میمونی منم چ پزی جلو بقیه میدادم ک چ دوستایی دارم من.من اگه چیزی باشه سرش عذرخواهی میکنم ازش هم نمونه شات دارم.بعد من منتظر تو نموندم؟توو برررف،منو منتظر نزاشتی یکی دو بار؟چیزی گفتم بت؟چقدر جالبی تو ...

مثلاً می‌گفت دوستش الهام بود 🤔کی بود،مثلاً بش گفته بیا بریم بیرون رژ بخریم با لارا رفته تو ولی نرفتی 🤷‍♂

پیام موریه.تو اخه ارایش میکردی اخه؟😐🤣ک ب من بگی بریم رژ بخریم😐😂 خدایا.

گلایه گلایه گلایه.

لارا

«من حتی یبارم ازت گله نکردم که چرا منو تو عمل انجام شده گذاشتی و بخاطر کل کل تو و محمد شدش که من با محمد وارد رابطه بشم و بعدش با یه قلب داغون تو ۱۹ سالگی بیام بیرون و بشم کسی که واسه یه قدم زدن ساده با یه ادم ذوق زده بشم؟!»

عمل انجام شده؟من اومدم بت گفتم محمد پیله کرده گپ بزنم تورم ادد کنم منم مقاومت میکنم،توام گفتی ادد کن،دلت میخواست با محمد اشنا شی! کل کل چی پشم چی؟من دلم نمی‌خواست شمارو اشنا کنم وقتی دیدم توام اوکی دادی دیگه گفتم بزار اشناشون کنم محمد خر منو ول کنه.

اونی که کات کرد کی بود؟

مسئولیت کاراتو ب عهده بگیر دیگه زشته.

من مگه تفنگ گذاشته بودم رو سرت؟اخه عمل انجام شده اونم برای فردی مثل تو اونم توو مسئله ای مثل رابطه؟بیخیال بابا

«میدونستی خیلی ادم مزخرفی هستی؟»

​​​من یا تو؟که سر همچین مسئله ای داری ب دوست صمیمیت بی احترامی میکنی؟ک کل اون گذشته رو نادیده گرفتی و برام همچین چیزی نوشتی تو چنلت.

«واقعا ازت بدم میاد واقعا ازت بدم میاد.»

دیگه چ اهمیتی داره ک حس تو چیه؟ب این مرحله رسیدم.

«هیچ یادم نمیره هربار که تو میخواستی میرفتیم بیرون اما هروقت که من میگفتم یجوری رفتار میکردی انگار که مجبور بودی:) »

توام ادم جالبی هستیا.ما تایمو هماهنگ نمیکردیم؟دو دوتا چارتا نمی‌کردیم ببینیم کدوم روز دوتامونم اوکی ایم؟بیرونو برا من نمیرفتیم که،مثلا من چ کاری توو بیرون داشتم ک بابتش بریم؟ما هماهنگ میکردیم که همو ببینیم،که با هم چار تا کار انجام بدیم و خوش بگذرونیم.جدا چ چرت و پرتایی نوشته بودیا

دیگه اون یکی دوباری ک کنسل شد رو هم دلایل قانع کننده اون وسط بود.مثلا اون روزی ک گفتن قراره بباره ولی بعدش افتابی بود اما چون من دیگه درگیر کار خونه شده بودم نرفتیم.یا وقتی ک مامانم میگرن داشت.حالا برا اینام ک معذرت خواهی کرده بودم.خیلی باحالی در کل.

«خیلی بد کردی باهام خیلییی»

چون ک در مقابل بی احترامیات ازت معذرت خواهی نکردم؟ چون درگیر دراماکوئین بازی نشدم؟کاماااان

«ضربه ای که ادم از دوست صمیمیش میخوره رو از هیییییچ پارتنری نمیخوره»

حق نداری منو با اونا مقایسه کنی.

«من حتی وقتی میخواستم یه چیزی واست بگیرم قشنگ میگشتم چیزی باشه که تو دوست داشته باشی:) »

منم که اصلا برات هیچ چیز خوبی نگرفتما، اون شومیز و اون ست و اون کتاب دنیای سوفی ترجمه ی مترجم مورد تاییدت و اون مجسمه های گربه،هیچ کدوم خوب نبودنا.

«لنتی تو مثل خواهرم بودی بخدا که هیچ کس حتی خواهرشم انقدر دوست نداره که من تورو داشتم:)»

منم که اصلا دوست نداشتم.

«وقتی ریه ت عفونت کرد نفهمیدم چجور خودمو رسوندم بیمارستان»

یادمه.دمتم گرمه.ولی مگه رفاقت همینا نیست؟هوم؟

«روزای دیگه رو درسته نیومدم ملاقاتت ولی من کسی بودم که یهو ۷ ساعت تموم بهت زنگ میزدم حرف بزنیم که حوصله ت سر نره»

بیمارستان؟این حرکتو فقط از ممد یادمه.ولی اگرم کرده باشی،من زنگ نمیزدم ب تو هیچوقت؟اینایی ک میگی رو من متقابلا انجام ندادم؟

«وقتی پدربزرگت فوت کرد خیلی زود خودمو رسوندم که فقط بدونی تنها نیستی و من هرچی بشه کنارتم:) اما خوب یادمه وقتی پدربزرگم فوت کرد حتی نیومدی یه تسلیت بهم بگی خب منم دوستش داشتم منم ناراحت بودم برای از دست دادن عزیزم:) »

کرونا بود.. فوت پدربزرگت قبل از 2022 بود،نمیدونم دقیق کی ولی یادمه کرونا بود وگرنه من اونقد بیشعور نیستم.تسلیت رو تو گپ گفتیم و گفتیم اگه چیزی لازم بود بگو.

«تو نبودی تو هیچوقت واسه من نبودی»

همه ی بودنامو ندید گرفتی و اینو نوشتی تو چنل.موردی نداره.اوکی.ولی جوک خوبی بود.

«چه شبایی که تا ۵ صبح باهات مینشستم تا دیگه گریه نکنی و بخوابی ولی تو توی بدترین شرایط من نبودی»

من خودم تا۵صبح نمیکشم بیدار بمونم،چجور تو رو نگه میداشتم؟من تا ۵صب بیدار بمونم و گریه کنم؟اگه بیدار بودنی بوده تا این تایم با کسی، قطعا ب قصد لاس بوده.من تو بدترین شرایط تو نبودم؟یادته محمدرضا گهههه زد ب زندگیت و تو بعد از اینکه یدور مارو ول کردی دوباره برگشتی پیش ما و ما هم پذیرفتیم؟

لارا

آدمیزاد خودشو وفق میده،با نبود دوست صمیمیش،دیگه قرار نزاشتن باهاش،عکس نگرفتن باهاش،زنگ نزدن بش،شرکت نکردن تو تولدش،نبودنِ اون توی تولد خودش... و هزار تا چیز دیگه که میتونم تا صب بشمرم.

دارم عکسامونو نگا میکنم،توشون چقد شادیم،با وجود کلی مشکل.

غریبه شدی،توام مث محمد،نگات که میکنم حس میکنم غریبه ای.

بگذریم،

اومدم که جواب حرفاتو بدمو

پرونده ی نقشت توو سریالمو ببندم.

«میدونی دیگه نمیتونم این غم رو با خودم نگه دارم خیلی سختمه پس میخوام بنویسمش»

غم؟میخواستی بنویسیش که غمه رو با خودت نگه نداری یا اینکه از ممبرات توجه بگیری؟از ممبرات تایید بگیری.هوم؟

«ولی مگه من چیکارت کردم؟»

نیازی ب این همه دراماکوئین بازی نبود

«دوست بدی واست بودم؟»

سوال خوبی بود.متقابلا سوال من هم هست.

«چجور تونستی بعد ۱۹ سال اونجور ول کنی؟»

من کسی رو ول نکردم.شما ادایی شده بودی منم تو اون تایم ب اندازه ی کافی داستان داشتم و دلم نمی‌خواست که برام دراما ایجاد شه برای همین نیومدم سمتت.

«یه معذرت خواهی انقدر سخت بود؟»

بابت اینکه مادرم میگرنش گرفته بود و من ب مرز روانی شدن رسیده بودم و احساساتمو با شماها ب اشتراک گذاشتم و جای درک شدن بهم گفتی گردن نگیر،ب یه ورت بگیر و من خیلی مودبانه بهت گفتم که نمیشه؟بابت همچین چیزی؟بخاطر اینکه با مسئله ی احساسی من منطقی برخورد کرده بودی من باید معذرت خواهی میکردم؟

بابت اینکه برات سوغاتی گرفته بودم و با لبخند گفتم بیاین یه روز ببینمتون و تو خیلی پر ادعا گفتی که «من سرم شلوغه دستم خالی نیست که»؟

بابت اینکه سوغاتیم چندین روز بود دست دوست مشترکمون مونده بود و بی احترامی کردی بهش و نمیرفتی بگیریش و در اخر بزور و ب اصرار دوستمون رفته بودی گرفته بودیش؟

«لنتی من بخاطر اینکه تو ناراحت نشی با هیچ کس دیگه ای دوست نشدم تموم این ۱۹ سال با هرکسی هم اومدم دوست شم تو ناراحت میشدی»

جوک، تو روابطتو داشتی.دیگه ب من چ ربطی داره کی در رابطش با تو چ کرده که خرابش کرده؟ برای مثال زهرا.چی شد ک خراب شد؟عقدش دعوتت نکرد.من الان چیکاره ام اینجا؟ یا مهدیس،که میگفتی دیگه نمیخوای جوابشو بدی مدام غر میزنه.

«یادته شقایقو بغل کردم بعدش باهام قهر کردی واست شکلات و گل اوردم که اشتی کنی؟»

من سر بغلت قهر نکردم،صرفا بهت تیکه انداختم،اونم بخاطر اینکه از اون دختر بدم میومد.این گل و شکلاتو هزار جا جار زدی زشته بخدا ... ارزش کاراتو زیر سوال میبری.و سوای از اون،نه من قهر کرده بودم ن تو بخاطرش گل و شکلات اورده بودی.کلهم یبار برام یه مینی گلدون کاکتوس با یه سری گل نمدی که خودت درست کرده بودی و یکی دو تا شکلات اورده بودی که اونم سر قضیه ی امین بود.سر اینکه عشق قدیمیت به یه پسر رو ازم مخفی کرده بودی و حتی با وجود اینکه ارتباط گرفته بودین با هم باز هم بم نگفته بودی و دیر گفته بودی.بماند ک عوضشو درومدی،سر مسئله ی محمدحسین.اگه گلدون و شکلات آوردی منم اب هویج بستنی مهمونت کردم🤣(چ حرکت خزی جدا،چرا باید همچین چیزی رو ب روم میاوردی ک منم اینو بگم)