آدمیزاد خودشو وفق میده،با نبود دوست صمیمیش،دیگه قرار نزاشتن باهاش،عکس نگرفتن باهاش،زنگ نزدن بش،شرکت نکردن تو تولدش،نبودنِ اون توی تولد خودش... و هزار تا چیز دیگه که میتونم تا صب بشمرم.

دارم عکسامونو نگا میکنم،توشون چقد شادیم،با وجود کلی مشکل.

غریبه شدی،توام مث محمد،نگات که میکنم حس میکنم غریبه ای.

بگذریم،

اومدم که جواب حرفاتو بدمو

پرونده ی نقشت توو سریالمو ببندم.

«میدونی دیگه نمیتونم این غم رو با خودم نگه دارم خیلی سختمه پس میخوام بنویسمش»

غم؟میخواستی بنویسیش که غمه رو با خودت نگه نداری یا اینکه از ممبرات توجه بگیری؟از ممبرات تایید بگیری.هوم؟

«ولی مگه من چیکارت کردم؟»

نیازی ب این همه دراماکوئین بازی نبود

«دوست بدی واست بودم؟»

سوال خوبی بود.متقابلا سوال من هم هست.

«چجور تونستی بعد ۱۹ سال اونجور ول کنی؟»

من کسی رو ول نکردم.شما ادایی شده بودی منم تو اون تایم ب اندازه ی کافی داستان داشتم و دلم نمی‌خواست که برام دراما ایجاد شه برای همین نیومدم سمتت.

«یه معذرت خواهی انقدر سخت بود؟»

بابت اینکه مادرم میگرنش گرفته بود و من ب مرز روانی شدن رسیده بودم و احساساتمو با شماها ب اشتراک گذاشتم و جای درک شدن بهم گفتی گردن نگیر،ب یه ورت بگیر و من خیلی مودبانه بهت گفتم که نمیشه؟بابت همچین چیزی؟بخاطر اینکه با مسئله ی احساسی من منطقی برخورد کرده بودی من باید معذرت خواهی میکردم؟

بابت اینکه برات سوغاتی گرفته بودم و با لبخند گفتم بیاین یه روز ببینمتون و تو خیلی پر ادعا گفتی که «من سرم شلوغه دستم خالی نیست که»؟

بابت اینکه سوغاتیم چندین روز بود دست دوست مشترکمون مونده بود و بی احترامی کردی بهش و نمیرفتی بگیریش و در اخر بزور و ب اصرار دوستمون رفته بودی گرفته بودیش؟

«لنتی من بخاطر اینکه تو ناراحت نشی با هیچ کس دیگه ای دوست نشدم تموم این ۱۹ سال با هرکسی هم اومدم دوست شم تو ناراحت میشدی»

جوک، تو روابطتو داشتی.دیگه ب من چ ربطی داره کی در رابطش با تو چ کرده که خرابش کرده؟ برای مثال زهرا.چی شد ک خراب شد؟عقدش دعوتت نکرد.من الان چیکاره ام اینجا؟ یا مهدیس،که میگفتی دیگه نمیخوای جوابشو بدی مدام غر میزنه.

«یادته شقایقو بغل کردم بعدش باهام قهر کردی واست شکلات و گل اوردم که اشتی کنی؟»

من سر بغلت قهر نکردم،صرفا بهت تیکه انداختم،اونم بخاطر اینکه از اون دختر بدم میومد.این گل و شکلاتو هزار جا جار زدی زشته بخدا ... ارزش کاراتو زیر سوال میبری.و سوای از اون،نه من قهر کرده بودم ن تو بخاطرش گل و شکلات اورده بودی.کلهم یبار برام یه مینی گلدون کاکتوس با یه سری گل نمدی که خودت درست کرده بودی و یکی دو تا شکلات اورده بودی که اونم سر قضیه ی امین بود.سر اینکه عشق قدیمیت به یه پسر رو ازم مخفی کرده بودی و حتی با وجود اینکه ارتباط گرفته بودین با هم باز هم بم نگفته بودی و دیر گفته بودی.بماند ک عوضشو درومدی،سر مسئله ی محمدحسین.اگه گلدون و شکلات آوردی منم اب هویج بستنی مهمونت کردم🤣(چ حرکت خزی جدا،چرا باید همچین چیزی رو ب روم میاوردی ک منم اینو بگم)